اقتصاد

وقتی بازار‌ها با پیش‌بینی‌های سیاسی به جای تحلیل داده‌ها حرکت می‌کنند

در نخستین روز کاری هفته، بازار سرمایه ایران با سقوطی معنادار مواجه شد: بیش از ۶۱ هزار واحد افت شاخص کل بورس، آن هم درست در زمانی که فضای عمومی کشور با خوش‌بینی محتاطانه به مذاکرات ایران و آمریکا در رم همراه شده بود. در ادامه امروز هم تب و تاب هیجان در بازار سرمایه با کاهش بیش از ۲۷ هزار واحدی ادامه داشته است.

امید محسنی: این واکنش‌های غیرمنتظره، اما عجیب نبود، چرا که تکرار رویه‌ای است که بار دیگر نشان داد بازار‌های مالی ایران نه بر اساس واقعیت‌های اقتصادی، بلکه زیر سایه انتظارات روانی، اخبار دیپلماتیک و فضای سیاسی تنفس می‌کنند.این وضعیت در حلقه‌ای بهم پیوسته رخ داده است؛ هزمان با ریزش بورس در روز شنبه و یکشنبه، نرخ دلار و طلا در بازار آزاد نیز رویه صعودی در پیش گرفت و روند نزولی هفته‌های گذشته را با متغیر‌های سیاسی عوض کرد. روز شنبه صندوق‌های طلا در بورس با ورود محتاطانه پول همراه شد و اغلب صندوق‌ها در دامنه ۶ تا ۷ درصد در نوسان بودند. اما شوک ناگهانی بورس شدیدتر به نظر می‌رسید، چرا که بعد از خوش‌بینی‌های مفرط ایجاد شده در زمینه رفع تحریم و گشایش‌های بانکی، بازار سرمایه با لیدری نماد‌های بانکی هیجان را در نماد‌های دیگر توزیع کرد و طی دو دور اول مذاکرات روند صعود شاخص کل بورس نشان داد که هیجان و تقاضای پول‌های هوشمند می‌تواند نظر کارشناسان بازار سرمایه را به لمس شاخص ۴ میلیونی جلب کند.

*تغییرات ناگهانی بدون اتکا به ارزندگی سهام
این تغییرات ناگهانی در بورس نه فقط با اثرپذیری از سیاست خارجی فعلی، که در سال‌های گذشته با تصمیم‌های ناگهانی در تعیین نرخ خوراک پتروشیمی‌ها یا حذف فروش خودرو از بورس نیز رخ داده است، در حالیکه بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند ارزندگی نماد‌های بورسی وابسته به تحلیل‌های اقتصادی و سودآوری تولید در یک دوره مشخص است که باید خط اصلی روند‌های مثبت و منفی باشد.

کارشناسان معتقدند، ریزش اخیر تنها یک پدیده فنی یا مقطعی نیست، بلکه تکرار یک معضل ساختاری است که با عنوان «اقتصاد وابسته به شوک» می‌توان آن را توصیف کرد؛ اقتصادی که به‌جای اتکای درونی به سازوکار‌های مولد، منتظر نتایج پشت در‌های بسته مذاکرات بین‌المللی است.

ریشه این وضعیت به ضعف در سیاست‌گذاری اقتصادی دراز مدت بازمی‌گردد که فراتر از عملکرد دولت‌ها به یک رویه انتظاری در افکارعمومی بدل شده است. در حالی‌که بسیاری از اقتصادها، حتی در صورت تنش‌های سیاسی، قادرند با ابزار‌های داخلی، چون کنترل نقدینگی، سیاست مالی ضدتورمی و شفاف‌سازی داده‌ها ثبات خود را حفظ کنند، اقتصاد ایران عملاً به نقطه‌ای رسیده که نتیجه هر بارمذاکره، دیدار یا شایعه، می‌تواند همه‌چیز را دگرگون کند. در حال حاضر، بازار‌ها نه بر اساس تحلیل داده‌های واقعی، چون سود شرکت‌ها یا نرخ تولید تصمیم می‌گیرند، بلکه تنها با شنیدن عباراتی نظیر «پیشرفت در مذاکرات» یا «تعویق در گفت‌وگوها» مسیر خود را عوض می‌کنند.

*وابستگی به اخبار و سرگردانی نقدینگی
نکته مهم‌تر آن است که این فضای هیجانی، صرفاً مختص بازار بورس نیست. در ماه‌های اخیر، نوسانات تند در بازار ارز، طلا و حتی خودرو نیز حکایت از آن دارد که فعالان اقتصادی، سرمایه‌گذاران و حتی مصرف‌کنندگان خرد، بیش از هر زمان دیگری، به تصمیمات غیرقابل‌پیش‌بینی در سیاست خارجی وابسته شده‌اند. برآورد‌ها نشان می‌دهد که در شش‌ماهه گذشته، مبلغ بالایی از نقدینگی با خروج از بازار سرمایه، روانه بازار‌های موازی شده است. این فرار سرمایه نه‌تنها به معنای کاهش کارایی بازار بورس، بلکه علامتی هشدارآمیز درباره بی‌اعتمادی عمومی به ثبات تصمیم‌گیری اقتصادی است.

*افول سرمایه‌گذاری در شرایط نامطمئن

این وضعیت، تنها یک تهدید اقتصادی محسوب نمی‌شود، بلکه پیامد‌های جدی اجتماعی نیز به‌دنبال دارد. در کشوری که نرخ تورم بالا، عدم‌اطمینان نسبت به آینده، و نبود درآمد پایدار در حال فرسایش توان معیشتی طبقات متوسط و پایین است، بی‌ثباتی اقتصادی می‌تواند زمینه‌ساز گسترش سرگردانی سرمایه در کوتاه مدت و رویگردانی از سرمایه‌گذاری شود. حتی اگر مذاکرات به نتیجه مطلوب هم برسد، اما اعتماد عمومی بازسازی نشود و نوسانات مزمن از بین نرود، ثبات اقتصادی در معرض تهدید باقی خواهد ماند.

*کاهش وابستگی بودجه به نفت
اما چه باید کرد؟ در وهله نخست، خروج از اقتصاد شرطی نیازمند یک بسته راهبردی است که صرفاً با امید به رفع تحریم یا تزریق خبر‌های مثبت از مذاکرات تحقق نمی‌یابد. پیش از هر چیز، باید طراحی و اجرای یک سیاست مالی ضدنوسانی در دستور کار قرار گیرد؛ بودجه‌ریزی مبتنی بر منابع واقعی داخلی نه بر اساس فروش نفت فرضی، حذف تدریجی وابستگی بودجه به ارز نفتی و انتشار هدفمند اوراق برای جذب نقدینگی از مسیر‌های رسمی، از گام‌های فوری در این حوزه است.

*اطلاع‌رسانی شفاف

هم‌زمان، مراجع رسمی اطلاع‌رسانی در چنین شرایطی نیاز دارند که نظام اطلاع‌رسانی اقتصادی خود را بازسازی کنند. وقتی مردم و فعالان بازار اطلاعات خود را عمدتاً از منابع غیررسمی، کانال‌های تلگرامی و گمانه‌زنی‌های مبهم دریافت می‌کنند، نمی‌توان انتظار رفتار منطقی در بازار داشت. ایجاد یک سازوکار رسمی برای اطلاع‌رسانی سریع و شفاف درباره مذاکرات، انتشار گزارش‌های واقعی از سودآوری شرکت‌ها و نیز تقویت تحلیل‌های بنیادی به جای فضای هیجانی، می‌تواند اعتماد مردم را بازسازی کند.

*اقدامات اقتصادی برای تقویت تولید

از سوی دیگر، برای مقابله با نوسانات غیرمولد و جذب نقدینگی سرگردان، دولت باید بازار‌های جایگزین با جذابیت اقتصادی ایجاد کند. تقویت صندوق‌های پروژه‌ای در حوزه‌هایی، چون انرژی‌های نو، مسکن یا فناوری‌های پیشرفته، ایجاد بورس‌های منطقه‌ای برای بخش خصوصی، و فراهم کردن بسته‌های تشویقی برای ورود سرمایه‌گذاران خارجی، اقداماتی است که می‌تواند پول را از دلالی به سمت تولید هدایت کند. البته هیچ‌یک از این اقدامات، بدون نوسازی نهاد‌های ناظر و بازسازی اعتماد عمومی عملی نخواهد بود.

اگر بازار سرمایه را گلوگاهی برای ورود نقدینگی به تولید بدانیم، بازتعریف نقش شورای عالی بورس، جلوگیری از رفتار‌های بی‌ثبات کننده قیمت‌ها توسط حقوقی‌های بزرگ، و تدوین قوانین شفاف درباره مالکیت شرکت‌ها و تراکنش‌های بزرگ، از جمله موارد ضروری در این مسیر است.

وضعیت فعلی بازارها، صرفاً نشانه افت یا جهش یک شاخص نیست، بلکه آینه‌ای است از یک مشکل عمیق‌تر در رفتار‌های اقتصادی. اقتصاد ایران، نه از کمبود منابع، بلکه از کمبود راهبرد، ضعف شفافیت، و افق نامشخص در تصمیم‌گیری رنج می‌برد.

پایان

نمایش بیشتر

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا